۱۳۹۴ دی ۸, سه‌شنبه

اعتبار از دست رفته پاسپورت ایرانی...

اعتبار پاسپورت یکشبه بدست نمی آید و یکشبه هم از دست نمی رود، برای احترام به یک ملیت و ملت، باید کارهای ابتدایی و زیرساختی انجام داد:
1-تولید ثروت، کشورهایی که توانسته اند ثروت تولید کرده و برای مردم خود رفاه اقتصادی را تامین کنند، در دنیا نیز دارای اعتبار و شخصیت هستند، چنین مردمی، برای تفریح و سیاحت به سفر می روند، پول خرج می کنند و به کشور خود بر می گردند!
2- بالا رفتن سطح آزادی های مدنی، هر چه مردم در کشور خود آزادتر باشند، کمتر نیاز پیدا می کنند که برای رسیدن به آزادی، از مرزهای چغرافیایی خارج شوند و اگر خارج شوند، فقط برای سفر و تفریح است!!
3- هرچقدر سطح یکدلی حاکمیت و ملت بالاتر باشد، به عبارتی حاکمیت و دولت و نهادهای حاکمیتی، مقبولیت بیشتری نزد مردم خود برخوردار باشند، حمایت بیشتر مردم را خواهند داشت. چنین حاکمیتی کمتر از طرف مردم خود مورد اعتراض واقع شده و یا اعتراض ها از شیوه های قانونی و مجاز در داخل حکومت عنوان می شود . مردم هم کمتر از حکومت و حاکمیت ترس داشته و در نتیجه دلیل کمتری خواهند داشت که از ترس حاکمیت خود، به خارج از کشور پناهنده شوند، در حقیقت معترضان سیاسی، هر چه بیشتر امنیت داشته و هرچه راهکارهای قانونی و مدنی برای معترضین سیاسی (اپوزوسیون) بیشتر و راحت تر و در دسترس تر باشد، این معترضین کمتر نیاز به فرار از کشور خواهند داشت!!!
4-رعایت حقوق بشر توسط حکومت ،هر چقدر حاکمیت یک کشور مقید به رعایت حقوق بشر در سطح بالاتری باشد، مردم احساس رضایت بیشتری خواهند داشت و امنیت بیشتری را احساس خواهند کرد، داشتن قوه قضاییه مستقل از حکومت ،حذف اعدام از مجازاتهای رسمی، به رسمیت شناختن حقوق اقلیتهای دینی و قومی و نژادی، عدالت در تقسیم فرصتها و امکانات... تماما از مصادیق حقوق بشر است که با زیر پا گذاشتن این حقوق، مردم کشور به پناهندگی و مهاجرت از کشور و در حقیقت به فرار از کشور خود رو خواهند آورد!!!!
در کشور ما که سیاستهای ماجراجویانه حکومت از بدو تشکیل جمهوری اسلامی، موجب تحریم های متعدد از سوی کشورهای خارج بوده، تولید ثروت همیشه سخت تر و مشکل تر از بقیه کشورها بوده و در نتیجه کشور ایران دائم فقیر تر و ضعیف تر شده است. ملت فقیر، امکان کمتری برای خرج کردن داشته و بسیاری برای رسیدن به زندگی بهتر، به کشورهای ثروتمند رو می آورند، بدیهی است که کشورهای میزبان برای جلوگیری از این سیل مهاجران، سیاست های کنترلی خود را در پیش گرفته و دادن ویزا را برای اتباع ایرانی هر روز سخت تر و سخت تر می کردند. این مسئله با وجود فرار معترضان سیاسی که در ایران به هیچ وجه امنیت نداشته، تشدید شده است. همچنین عدم رعایت حقوق بشر توسط حاکمیت، نارضایتی را در بالاترین سطح در بین عموم ملت بوجود آورده و این تمایل عمومی برای خروج کشور ،ناچارا کشورهای میزبان را وادار می سازد که هرچه بیشتر در دادن ویزای ورود به اتباع چنین کشوری احتیاط به خرج دهند. خلاصه اینکه دادن اعتبار به پاسپورت یک کشور، راهکارهای خارج از وزارت امور خارجه یعنی متولی صدور پاسپورت داشته و به کل حاکمیت مربوط خواهد بود. در چنین شرایطی، دولت روحانی اصولا توان و ابزار زیادی در اختیار نخواهد داشت که اعتبار پاسپورت را افزایش دهد چه این دولت در بهترین شرایط فقط می تواند امکان افزایش ثروت را فراهم سازد که این امر نیز یکشبه و در کوتاه مدت میسر نخواهد بود، دولت آقای روحانی به حق و به درستی، راهکار ابتدایی و در دسترس را خروج کشور از انزوا و تحریم دانسته و تمام سعی خود را رفع این مشکل فراهم کرده است. هر چند در بهترین حالت، این دولت فقط امکان و توان رفع تحریم های مربوط به برنامه هسته ای ایران را خواهد داشت و سایر تحریم ها شامل تحریم های حقوق بشری، تحریم های گروگان گیری و تحریم های مربوط به عملیات تروریستی حکومت ایران، همچنان از سوی جامعه جهانی دنبال خواهد شد. مخلص کلام، علت اصلی عدم اعتبار پاسپورت را باید در نهادهایی مثل بیت رهبری، سپاه پاسداران، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، ... جستجو کرد!




بازگشت فرضی به 35 سال پیش، ...

فرض کنید و فقط فرض کنید که یک روز از خواب بلند شویم و چنین عکس و مطلبی را در روزنامه های ایران ببینیم، چه حالی خواهیم داشت؟ 


لینک صفحه اصلی

سودجویی دلواپسان از آلودگی هوا


در دهه شصت که بحث ساخت مترو در تهران بسیار داغ بود، علی رغم فشارهای زیاد اقتصادی ناشی از جنگ و تحریم های آن زمان، تنها راه مبارزه با ترافیک و همچنین آلودگی هوا، ساخت مترو تهران عنوان شد، ... امروز مترو تهران ساخته شده، آیا مشکل ترافیک حل شده یا شدیدتر شده؟ آیا آلودگی هوا بهتر شده یا چند برابر شده؟ ... ساخت مترو تهران کاری بخردانه و عاقلانه بوده که هیچ کس نمی تواند مزایای بی شمار آن را زیر سوال ببرد، اما کسانی که صرفا نگاه سیاه و سفید و یا ایدولوژیک دارند، هر چیزی را بهانه می کنند تا اقدامی را مثبت یا منفی جلوه دارند. درست مثل امروز... آلودگی بنزینهای ساخت پالایشگاه ها بی تردید و بدون شک یکی از علل آلودگی شدید تهران و کلان شهرها، گران و غیر اقتصادی و غیر فنی بود، دولت آقای روحانی یکی از اولین اقدامات خود، جلوگیری از تولید و توزیع این بنزین و جایگزین کردن بنزین با استاندارد مطلوب نمود، اما حامیان آقای جلیلی و محمودی و سایر دلواپسان، هر چیزی را بهانه کردند تا نگذارند که اقدامات مثبت این دولت به نتیجه برسد و یکی از آنها همین آلودگی هوای این روزهای تهران است، با این منطق، باید ساخت مترو هم کاری غیر عاقلانه بدانیم، ساخت بزگراه های همت و صدر و حکیم هم نا عاقلانه بوده، ساخت تونل توحید و رسالت و نیایش هم ... کلا هر اقدام مثبتی که در این شهر و در این کشور انجام شده، زیر سوال می برند، ...نه دوستان، همه این کارها باید انجام می شده، مردم فرق کار نمایشی و کار اصولی را خیلی خوب می دانند، مشکل جای دیگری است، این اقدامات همه مثبت بوده...لمپلیسم و شعارگرایی و دزدی و فساد را باید ریشه کرد،





لینک صفحه اصلی

مناظره فیسبوکی با افسر جنگ نرم

چند روز قبل مناظره ای داشتم با یک افسر جنگ نرم، ایشان که سعی میکرد پروژه کشته سازی و شهید پروری را در جریان اعتراضات بعد از انتخابات پیش ببرد، ... بد نیست به این دو پست یک نگاهی داشته باشیم:

اولین بسیجی کشته شده توسط جماعت سبزی در شورش های سال 88
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید . نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم ، یک ساعت بعدش تمام کرد ... پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آن‌قدر گریه کرد ، اکسیژن دهانش بود ، سرم دستش بود ، بلند شد نشست دست من را فشار داد ، گریه کرد اشک می‌ریخت مثل ابر بهار ، نمی‌دانستم دیدم فقط پاهایش بسته است ، نمی‌دانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته ، گفتم عیبی ندارد ، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم ، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد . حرفی به آن صورت برای من نزد ، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است ، کجا رفته ، برای چه رفته ؟ بسیجی بود دیگر ، به او ماموریت داده بودند برود سعادت‌آباد ، از این‌جا رفت سعادت‌آباد ، آن‌جا شهید شد.







نشانی صفحه اصلی 



و پاسخ:
به این پست یکی از افسران جنگ نرم دقت کنید، یک بسیجی احتمالی، با عکسی از کارت عضویتش، احتمالا در روزهای بعد از انتخابات 88، در حالی که مشخص نبود که کجا رفته و برای چه رفته و آنجا تنها چه می کرده (طبق ادعای خود متن) در یک حادثه رانندگی زخمی و بعد کشته می شود، ما هم باید ایشان را به عنوان شهید انتخابات 88 از طرف اصولگرایان بشناسیم؟ دروغ و نیرنگ زیاد دیده بودم، اما اینکه تا این حد آشکار و بی بدیل، چنان سناریویی را برای مظلوم نمایی به خورد ملت دهند، خود یک توهین است، حادثه رانندگی؟ شهید؟ جل الخالق، ... بعضی وقتها با بعضی از این افسران و مدافعان این جنگ نرم، به مباحثه می پردازیم، با دیدن این پست این دوست نرم، دیگر قانع شدم که این کار بیهوده ایست، عده ای فارغ از منطق، هوش و ذکاوت ، پای کامپوتر می نشینند و مسائلی را عنوان می کنند که هیچ ارزش پاسخگویی ندارد و به نوعی وقت تلف کردن است، همان کاری که سالها ست صدا و سیما می کند و امروز تمام مخاطبان خود را از دست داده ، ظاهرا این دوستان هم سعی دارند که به عمد، مخاطبان خود در این فضای مجازی را نیز از دست بدهند، ...