۱۳۹۸ تیر ۱۶, یکشنبه

داروی ایرانی بخرید!

بیمار که می شوی، خود آقای دکتر توصیه می کند که: "اگر می تونی این دارو را خارجیشو بگیر، ایرانیش بدرد نمی خوره!" پاشنه را ور می کشی و افتی توی خیابانها، از این داروخانه به اون دراگ استور، اما هیچ جا ندارند، همه هم آدرس ناصرخسرو رو می دهند، نمی تونی تسلیم شی، کودکی، همسری، مادر و پدری، منتظر این داروست، مگه میشه کوتاهی کرد، می رسی به ناصر خسرو، اولین دستفروش که میرسی میگه دارم، 1.5 میلیون! یعنی چی؟ این بیش از 1 ماه حقوق منه، خوب نخر! مجبور که نیستی، ایرانیشو بخر که ارزونه! چیکار کنم؟ اما تصور چشمهای بیمار بدحال و منتظر فرصت فکر کردن بهت نمی دهند، پول را می دهی و دارو را تحویل میگیری، برمیگردی خونه، سرکوچه یک روزنامه فروشی هست، تیتر خورده: "مردم برای داروی خارجی اصرار نکنند!"
آسمان خراب می رشه روی سرت، دوست داری فقط به گوینده این جمله بگی خفه شو، سکوت می کنی، ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر