۱۳۹۴ مهر ۲۲, چهارشنبه

ادامه گفتگوی فیسبوکی...

شخص ثالث، میلاد افشار:

اقای Amir Ataee ببخشید پس این وسط حکومت جمهوری اسلامی چی میشه ،اگه مردم رای دادن که حکومت و مملکت اسلامی داشته باشن وپاشم خون زیادی دادن ،از این طرف یه عده میگن البته بیشتر اونایی که مخالف رژیم هسن دوباره کافه ها و کاوارها و خانه های فساد باز بشن زنا ازادانه لباس بپوشنو هم جنس بازی ازاد باشه و خیلی چیزایی که بر خلاف اون ارمانهایی که انقلابیونی مثل شما داشتید ، پس اینجوری که شما میگید انقلابی که کردید اشتباه بوده باید دوباره همه این ازادیا برگرده چون بر نگرده به مذاق غربیا خوش نمیاد و دوباره فشارها رو نظام بر میگرده وضعیت از اینی که هس بدتر میشه ، واقعا جونایی مثل من تو دو راهیی موندن ، و انقلابیونی مثل شما هم ظاهرا پشیمون شدید نسبت به ارمانها و عقیدهاتون
من:
آقا میلاد، اگر قبول داری که من و هم نسلهای من انقلاب کردن، باید بپذیری که دلیل انقلاب رو هم از من و از هم نسلان من بپرسی، و نه از حاکمان فعلی که انقلاب رو به نفع خودشون مصادره کردن، ما انقلاب کردیم که فساد و دروغ از بین بره، ما انقلاب کردیم که دیکتاتوری نداشته باشیم، ما انقلاب کردیم که شخص اول اول مملکت به همه مردم ، به عامه مردم پاسخگو باشد، ما انقلاب کردیم که پست دائم العمر نداشته باشیم، انقلاب کردیم که دموکراسی در این مملکت داشته باشمی، و برعکس، ما هرگز انقلاب نکردیم که حکومت در زندگی مردم دخالت کند، حتی یک نفر از انقلابیون، حتی فکرشون هم نمی کرد که روزگاری در این مملکت مثلا حجاب و نوع پوشش در این مملکت اجباری باشد، ما انقلاب نکریم که که عده ای برای مردم تصمیم بگیرند که به چه کسی رای بدهند یا ندهند (شورای نگهبان) حتی یک نفر از انقلابیون اون دوره هم تصورشو هم نمی کرد که روزگاری در این مملکت چنین اتفاق هایی بیفتد، آره دوست من، تمام گفته های بالا را می توانی از اقوام و دوستانی که بالای 50 سال سن دارند سوال کنی، پاسخی که خواهی گرفت حتما برایت جالب خواهد بود.
آقا محمد تقی، سلام، کشوی ما ممکن است که احزاب با نام های مختلف داشته باشند، اما همه آنها موظف هستند که در قالب یک ایدولوژی مشخص و تحت یک رهبری مشخص فعالیت کنند ،به این نمی گویند تعدد احزاب، همه مردم باید بتوانند در حزبی که با رای و تفکر آنها همخوانی دارد ثبت نام کرده و فعالیت کنند و نمایندگان آن حزب را به قدرت برسانند، مثلا الان یک نفر که به ولایت فقیه اعتقاد ندارد، میتواند حزبی را انتخاب کند؟ کسی که به رهبری آقای خامنه ای اعتقاد ندارد، می تواند حزبی را انخاب کند؟ کسی که به جدایی دین از سیاست اعتقادی ندارد، می تواند حزبی انتخاب کند؟ می بینی که ما در حقیقت یک حزب داریم، شاید بگویی که خوب همه اینها در قانون آمده، اما باز سوال پیش می آید که آیا قانون وحی مطلق است؟ یا می توان آن را عوض کرد؟ اگر قانون می تواند توسط نماینده های مردم عوض شود و من این حق را دارم که به کسی رای دهم که احتمام وی عوض کردن قانون به صورت کاملا قانونی است، حرف تو ردست است، لطفا آن کاندیدا، آن نامزد، آن حزب را به من نشان بده که به طور شفاف اعلام کند که من بعد که وارد مجلس می شوم، قصد دارم لایحه یا پیش نویس قانونی را تهیه کنم که به موجب آن آزادی احزاب آزاد شود، اگر هست بگو، اگر هم نه، به این میگویند سوء استفاده دیکتاتورها از قانون، یعنی اینکه قانونی را در یک زمانی به تصویب می رسانند و بعد امکان عوض شدن آن را از مردم می گیرند و مردم حق عوض کردن آن قانون را ندارند، می بینی؟ دیکتاتوری چقدر خوب در این 35 سال در ایران ریشه دوانده؟
در مرود ویزا، بله من هم با تو موافقم، بهتر از آن بگذریم، بعضی این چیزها اینقدر واضح و شفاف است که مجالی برای مباحثه ندارد، بگذریم...
در 13 سال آخر دوران پهلوی، تورم نزدیک به صفر بود، اشاره می کنم به متن محاکمه هویدا نخست وزیر وقت، که وقتی خلخالی ازش پرسید که تو چه کردی در دوران نخست وزیری ات؟ و او خودکار بیک که در دست داشت بالا برد و به همه نشان داد و گفت وقتی من آمدم این خودکار یک تومان بود، وقتی هم رفتم این خودکار یک تومان بود! این یک خاطره است، می توانی به آمار بانک جهانی، و یا حتی به آمار سالهای گذشته بانک مرکزی که در آرشیو سایت همین بانک موجود است مراجعه کنی، می بینی که در ان دوران مملکت چقدر خوب اداره می شد. لطفا این بحث را هم همین جا ببندیم، برای چیزی که من به خوبی یادم می آید و تو هم می توانی از بزرگترها ی فامیل سوال کنی و تایید بگیری، بحث کاری عبث است...
در مورد پست های دائم العمر، فکر کنم باید این توضیح را بدهم ،وقتی سوال از پست از دائم العمر می کنیم، یعنی پستی که تا اتفاق خاصی نیافته، مثلا مرگ، بیماری شدید، ... انقلاب و شورش عمومی، ... آن شخص در مسند آن سمت می ماند، به این می گویند پست دائم اعمر، نمونه آن هم رهبری در ایران است. اما سمت ریس جمور درایران دائم نیست، چون حداکثر یک دوره تکرار می شود و پس از آن ، حتی اگر تمام مردم هم بخواهند، شخص باید کنار برود، در کشورهایی که دموکراسی دارند، برای جلوگیری از سوء استفاده از قدرت، سمتهای کلیدی را محدود می کنند، تا شخص نتواند با سوء استفاده از قدرت سیاسی که در اختیار می گیرد، به طور دائم در قدرت بماند، و باید بعد از یک مدت محدود، قدرت را ترک کند. یکی از دلایل انقلاب در سال 57 هم همین بود که ما پست دائم العمر نداشته باشیم، اما داریم! این یعنی عده از قدرت سو استفاده کردند، اگر می گویی که رهبر به خبرگان پاسخگو است و آنها بر رهبر نظارت داشتند، بگو کدام یک از خبرگان رهبری از ایشان یک سمت و پستی نگرفته اند؟ و آنها کی و کجا به مردم گزارش عملکرد داده اند؟ و اگر آنها نمایندگان واقعی مردم هستند ،بگو من به عنوان کسی که مایل نیستم به آقای خامنه ای رای بدهم، در کدام انتخابات خبرگان، حتی یک نامزد وجود داشت که به گزینه ای غیر از آقای خامنه ای گرایش داشت تا من بتوانم به او رای دهم و او را نماینده خود بدانم؟ وقتی من به عنوان یک نفر از مردم، فقط حق رای به کسانی دارم که همه و همه رایشان آقای خامنه ای است، تو اسم این را انتخابات می گذاری؟ و یا این را پاسخگویی به ملت می دانی؟ و خبرگان را نمایندگان مردم می دانی؟ اگر این طور است که در این خصوص هم بحث نکنیم بهتر است، باید تعریف خود را از واژگان سیاسی عوض کنیم!!!
یک توصیح نهایی در مورد نوع حکومت در غرب و شرق می دهم، هر کس از احاد ملت باید بتواند یک حزبی پیدا کند که با اعتقاد و عقیده وی همخانی داشته باشد، در غرب و مثلا آمریکا و فرانسه، به عنوان مهد آزادی های سیاسی ، همه مردم می توانند حزبی پیدا کنند که به عقیده آنها نزدیک باشد، اگر من مثلا، من عقیده دارم که هیچ حزبی را نزدیک به آن نمی بینم، خیلی راحت می توانم خودم حزبی را تاسیس کنم و از مردم بخواهم که به حزب من بیایند و خلاصه سعی کنم که بر افکار عمومی تاثیر بگذرام و اگر توانستم رای مردم را در حزب خودم جلب کنم، من پیروز انتخابات خواهم بود، اما اگر من نموانم حزب تاسیس کنم، یا حزبی پیدا کنم . و همه احزاب در یک جهت و تبلیغ یک تفکر باشند، انگاه احزاب با هم تفاوتی نخواهند داشت، و چون من صدایی در این جامعه ندارم، خفقان را حس خواهم کرد، به طور مثال می توان به سال 88 در همین ایران اشاره کرد، حداقل 3 میلیون نفر در تظاهرات تهران شرکت کردند، امار را به نقل از وزارت اطلاعات و همچینن شهرداری نقل می کنم و وگر نه من به عنوان شرکت کننده در این تظاهرات اعتقاد دارم که تعداد بسیار بیشتر بودند، آیا آن 3 میلیون نفر حزب، بلندگو، و اصولا صدایی رسمی در این مملکت دارند؟ یا می بایست سرکوب می شدند و به آنها انگ فتنه گر را می زدند؟ مگر نه اینکه من فقط با احمدی نژاد مخالفت کرده بودم و که البته حسن های احمدی نژاد در دوره بعد چقدر خوب مشخص شد؟ چرا آن مردم تظاهرات کننده هیچ صدای رسمی نداشتند؟ چرا حکومت آنها را سرکوب کرد؟ اینها به نظرت یک دیکتاتوری تمام عیار نیست؟ آیا این هدر دادن خون شهیدان نیست؟ مگر نه اینکه انقلاب کردیم و خون دادیم که دیکتاتوری نداشته باشیم؟
و سخن آخر، اینکه که در یکی از گفته هات گفتی که مردم به دلیل تورم انقلاب کردند، (حداقل یکی از دلایل انقلاب مردم را تورم می دانستی)فارغ از اینکه در آن دوره چقدر تورم داشتیم ( که باز تورم قبل از انقلاب عددی است که به ذهن نسل فعلی هم نمی رسد) اما یک سوال، می دانی که در این 35 سال تورم در ایران چقدر بوده؟ می دانی که ما هرگز تورم یک رقمی نداشتیم؟ می دانی که تورم چه بلایی سر مر دم می اورد؟ اگر مردم مثلا به دلیل تورم انقلاب کردند، الان باید چه کنند؟ می دانی به قول آن اقتصاد دان شهیر آلمانی، تورم بلند مدت، برده داری نوین است؟ می دانی تورم تا چه حد فاصله طبقاتی ایجاد می کند؟ می دانی تورم ذهن و روح جامعه را نابود می کند؟ و در آخر، ... می دانی که تورم ایران در این 35 سال، همیشه رتبه یک یا دو ،از آخر را داشته است؟ ... باز هم بگم؟
دوست دارم سخن تمام کنم ،اما باز نکته هایی یادم می اد، یادت هست یکی از شعارهای خمینی در دوره انقلاب بر علیه شاه این جمله بود که : قبرستانهای ما را آباد کرد، ... آیا می دانی که ایران بالاترین نرخ اعدام در کل دنیا را دارد؟ برایت این چیزها جالب نیست؟
و باز یک نکته دیگه، این بار آمار نگویم، از خودت سوال می کنم، به نظرت بالاترین نرخ افسردگی در کل دنیا متعلق به کدام کشور است؟ به نظرت بالابودن افسردگی در یک جامعه نشانه چیست؟
خوب می بینم که دیر به دیر می آیید، اما من دائم نکات جدید به یادم می آید و ناچار می شوم برای یادآوری به شما دو دوست عزیز اینجا ذکر کنم، در باب ویزا، خود روادید مورد نظر نیست، اینکه با اطباع ایرانی در کشورهای خارجی چگونه برخود م یکنند مهم است. همه همسنهای من به خوبی به یاد دارند کسی که با گذرنامه ایرانی به سفر می رفت، در هر فرودگاه و مرزی قویا مورد اعتماد و احترام بود، کسی حق و اجازه نداشت که به ایرانی توهین کند، اما الان؟ ایرانی یعنی تروریست، یعنی عقب مانده، یعنی بی چیز و فقیر و یعنی پناهنده، معنی دیگر این است که در هر مرزی، هر کاری که بخواهند و بتوانند با ایرانی ها انجام می دهند، تغریبا همه ما ایرانی ها برخورد های زشت و زنند پلیس سایر کشورها را با خود به یاد داریم . می بینید؟ این است عزت و اعتبار و احترام اسلامی؟ واقعا که ما کجا بودیم و به کجا رسیدیم...
محمد تقی:
با سلام , کم کم پرداختن ب برخی مسایل خلط مبحث میشه من دقیقا سیستم تعریف کردم, دایم العمربودن رهبری را با قانون رد کردم , تعریفی از احزاب و انتخابات هم ارایه دادم نیازی ب تکرار نمیبینم, ....بخوای مشکلات بشماری من خیلی بهتر از تو میتوانم ک همیشه بودن وشامل همه حکومت ها میشود .... جریانات88از اساس غلط بود کما اینکه بعدها هم بی بی س هم سلطنت طلبهای خارج نشین بهش اشاره کردند و باید مسیر قانونی طی میشد , اگر شما اونایی ک ناموس مردم وسط خیابون لخت کردند حق الناس مردم ضایع کردند مردم خطاب میکنین من دیگه میگذرم ازش...میتوانید وصیت شهدا را بخونید ببینید عزت برای شما چی هس برای اونا چی بوده پس این هم ب کنار ... لطف کنید از امار اشتباه دوری کنید عربستان بیشترین امار اعدام داره نسبت ب جمعیتش همچنین کشور تورم 11درصدی هم تجربه کرده پس اینکه در طول 35سال جز دوسه تای اخر بوده صحیح نیست ...و اما بحث تورم , من گفتم یکی از نکات بود ن همش ک دلیلش هم کاهش قیمت نفت بود دقت کنید هویدا کدوم سالها نخست وزیر بوده .... دوست عزیز اگر شما بریدی اگه فکر میکنید هیچ کدوم از شعارهای انقلاب تحقق نیافته و... این نظر شخصز شماست و قابل احترام, اما از دیگر احاد مردم و ملت مایه نذارید , چون حضور مردم در صحنه های حساس سیاسی و جشن یوم الله موید حمایت بخش بزرگی از ملت از نظام هست .....
این همه هم ک از دموکراسی غربی میگید یک سوال دارم ,فرانسه نزدیک 8ملیون مسلمان داره, اگر واقعا ازادی هست و جامعه سوسیالیتی اداره میشه بفرمایید مسلمانان در چ سطحی از حکومت و ساختار فرانسه نقش دارند؟ قاضی؟ دادگاه اسلامی؟ وزیر؟ معاون؟ پلیس؟ حزب؟ مدرسه؟ هند هم سوسیالیتیه با نزدیک 250میلیون مسلمان در این کشور چطور؟؟ اگر اینها و کشورهایی نظیر کانادا ,امریکا , نروژ با 40درصد مسلمان و... تونستند عدالت اجتماعی را رعایت کنند پس میتوانیم درباره ی جایگزینی ولایت فقیه بحث کنیم ...نکته اخر هم اینکه هنوز ولایت فقیه اعتبارش را دارد و مطمنا این را شما بهتر از من میدانید خواستید مثال هم میزنم...
من:
دوست عزیز، اقای محمد تقی، از اینکه می بینم هنوز گاهی برای پاسخگویی به اینجا سر می زنی بسیار خوشحالم، حداقل این شجاعت تو ستودنی است، برایم جالبه که در مواردی که قانع می شوی، خیلی راحت از آنها می گذری، مواردی مثل دائم العمر بودن پست رهبری، ویزا و اعتبار پاسپورت ایرانی، نرخ بالای افسردگی در ایران، برخورد سایر دول و ملل با ایرانیان در سایر کشورها و پایین آمدن عزت و آبروی ایرانیان، آبادانی قبرستانهای ایران در بعد از انقلاب، مقایسه نرخ تورم در بعد و قبل از انقلاب، مقایسه سطح آزادی در ایران و سایر ملل پیشرفته و مترقی جهان، تعدد احزاب و ازادی آنها د رسایر کشورها و مقایسه آن با وضع اسفبار حال حاضر ایران، مقایسه سطح آزادی های شخصی در بعد و قبل از انقلاب و مقایسه حال حاضر با سایر کشورها، وضعیت شورای نگهبان و مجلس خبرگان و عدم تصور انقلابیون در آن دوره از چنین سیستم حکومت داری... تماما نشان از سعه صدر و تحمل و آزاد اندیشه تو داشته و قبول واقعیت خود بالاترین نشانه شجاعت است.
اما چند نکته که مطرح کردی، عرض کردم که با اجرای قوانین الهی در بعد از انقلاب، می بایست به سمت بهتر شدن حرکت می کردیم و نه قهقرا، اینکه در تمام آمارهای بد، جزء اولین هستیم و در شاخصهای مثبت، جزء آخرین کشورها! نشان از عدم موفقیت قاطع و ذلیل شدن ایران دارد، در مورد نرخ اعدام ،اینکه بگردیم و یک کشور (به ادعای تو عربستان، که آن هم سعی در جاری کردن شریعت دارد!) دلیل بر خوب بودن و موفق بودن حکومت فعلی دارد؟ البته جهت اطلاع م یتوانی به این منابع هم مراجعه کنی:
احتمالا قانع خواهی شد اینکه بگوییم شاه قبرستان های ما را آباد کرد و خود به چنین روزی افتاده ایم. بد نیست بدانی ایران با فاصله زیاد، رتبه اول اعدام کودکان زیر 17 سال را نیز دارد. البته ایران کودکانی که در زمان وقوع جرم، زیر 18 سال دارند معمولا نگه می دارد تا به بالای سن 18 سال برسند و بعد اعدامشان می کند، تا هر چه بیشتر موردخنده و استحضاء جهانیان قرار گیریم:
راستی، زلمای خلیل زاد را می شناسی؟ سالها نماینده کشور آمریکا بود در سازمان ملل، او را بارها و بارها در سخنرانی ها و جلسات پر شور شورای امنیت و یا در بگو مگوهای آتشینش با همتای روس خود بارها و بارها در تلویزیون دیده ایم، می دانی که اصلیتش یک افغان مسلمان است؟! همچنین کیث الیسون ؟ نماینده مسلمان کنگره آمریکا:
حالا تو شجاعت داشته باش و تعداد مقامات سنی در کشور را نام ببر؟ همچنین تعداد مساجد سنی در تهران را آدرس بده، همچنین حداقل یک نفر، فقط یک نفر مقام غیر مسلمان در ایران را نام ببر که نه بر اساس نوع دین، بلکه بر اساس لیاقتهایش به این سمت انتخاب شده باشد ،بعد می توانی نرخ مسلمانان در آمریکا و نرخ مسیحیان در ایران را با هم مقایسه کنی و خود نتیجه جالبی خواهی گرفت،
من فقط یک مرور کلی کردم، اگر بگردی ، در کل جهان موارد بسیار بسیار زیاد دیگری هم خواهی یافت، می دانی چرا؟ چون اصولا در آن کشورها وقتی می خواهند سمتی به کسی بدهند ،هرگز از او از دینش سوال نمی کنند، دین یک امر شخصی و مربوط به خود شخص است، اما در ایران، بزرگترین نخبه قرن هم که باشی، به صرف اینکه دینت، یا عقیده ات، با نوع حکومتی یکسان نیست، باید کنار گذاشته شوی، و از اینجاست که فرار مغزها شکل می گیرد ، می بینی دوست عزیز ،مسائل چقدر خوب به همدگیر ربط پیدا می کند؟
این بحث را تمام کنم، از همان 8 میلیون مسمان فرانسوی می توانی سوال کنی، اینکه کدام یک از شما 8 میلیون، تمایل و اهتمام داشته اید که فعالیت سیاسی کنید، که وارد حزب شوید یا حزب تشکیل دهید، که به مناسب بالای قدرت برسید، اما چون مسلمان هستید، کنار گذاشته شده اید؟ اگر یک نفر ،و فقط یک نفر را مثال زدی، لطفا نام و ایمیل آدرس او را به من هم بده تا با او تماس بگیرم و صحت و سقم آن را پی گیری کنم، در ضمن از همین پشت کامیپوتر خودم، چنان مقالات سهمگینی بر علیه نظام سوسیسال دموکرات فرانسه و غرب خواهم نوشت و در تمام روزنامه های دنیا به چاب خواهم رساند که خودت انگشت به دهان بمانی ،اگر هم نتوانی کسی را معرفی کنی ، باید بپذیری در تبعیض، نه د ر دنیای غرب، بلکه فقط در ایران می توان یافت و بس...
ما هنوز سوال من را جواب ندادی، تو می توانی عاشق ولایت فقیه باشی و از او خط بگیری و به او اقتدا کنی و این حق را داری که عقیده ات را فریاد کنی، اما صدای من چه می شود؟ من و امثال من، که نه اعتقادی به ولایت فقیه داریم ، و نه التزامی، و شخص ایشان را سبب همه مصیبتها و بدبختیهای این مملکت می دانیم، آیا هیچ تریبون و صدایی داریم؟ آیا می توانیم یک اجتماع کوچک تشکیل بدهیم؟ آیا می توانیم جمع شویم و به شکل کاملا محترمانه ،اعتراض خود را علنا بیان کنیم؟ می دانی که حق اعتراض چیزی است که در قانون اساسی ما هم آمده، خود شهید بهشتی در زمانی که قانون اساسی را می نوشتند ،بسیار بسیار بر داشتن حق اعتراض برای احاد ملت تاکید داشتند. آیا چنین حقی در زمان پیامبر و ائمه نبود؟ اینکه هر یک از مسلمانان به آشکار و عیان از خود رسول الله سوال می کردند ؟ اعتراض می کردند؟ خود پیامبر با مردم مشورت نمی کرد؟ حال تو بگو که صدای من کجاست؟ اصولا امنیت من کجاست؟ کدام روزنامه مقاله نقد من را در مورد رهبر چاپ می کند؟ کدام رادیو صدای من را پخش می کند؟ ... دوست من آقای محمد تقی، من به علاقه تو نسبت به رهبر احترام می گذارم، تو و همفکرانت به عدم علاقه و نظر من نسبت به رهبر احترام می گذاری؟
در مورد عدالت اجتماعی در سایر کشورها و اینکه هر وقت آنها توانستند ما هم م یتوانیم، باز فراموش کردی که ما در حال اجرای قوانین الهی هستیم ،ما نسخه های از پیش آماده شده ای داریم که فراتر از فهم و درک بشریت است، ما ادعا داریم که بهترین در تمام دنیا هستیم و سعی داریم این نسخه را به تمام دنیا هم صادر کنیم! حال چه شده که منتظریم که هر وقت آنها توانستند ما هم می توانیم؟ پس این هم بگیر و ببند و گشت ارشاد و امر به معروف و نظارت استصوابی و شورای نگهبان و مجلس تشخیص و خبرگان رهبری و .... هزار و یک امر دیگر، برای چیست؟ برای انیکه آنها نمی توانند و ما نمی توانیم؟ تازه برگشتیم خانه اول؟ تازه فراموش نکن که آنها هزاران بار بهتر از ما هستند، بهتر عمل کرده اند، امنیت آنها، رشد اقتصادی آنها، عدالت آنها، آرامش و آسایش آنها، ... بهتر از ماست، پس به نظرت، اینهمه ادعا و داد و فریاد، برای این است که ما در همه چیز جزء آخرهای کلاس باشیم؟ که به قول تو خوشحال باشیم که می توایم در دنیا یک کشور را پیدا کنیم که آمار اعدامش بیشتر از ماست؟ که می توانیم در دنیا یک یا دو کشور پیدا کنیم تورمش بالاتر از ماست؟ خوشحالی ما باید این باشد که در دنیا هستند چند کشور که نرخ رشد اقتصادی در آنها از ایران پایین تر است؟ آیا هدف از انقلاب و این همه خون شهید ،این بود که به چنین رتبه هایی برسیم؟ ... واقعا تو بگو، چه کسی خون شهدا را هدر داد؟
من محقق نیستم، اما فقط با یک سرچ چند دقیقه ای ، دائم مطالب و مدارک دیگری را پیدا می کنم که شاید برای تو هم جالب باشد ،بالاتر عرض کردم که اگر کسی در فرانسه یا کشورهای غربی فقط به علت مسلمان بودن نتوانستند به مقامات بالا برسند، به من معرفی کن، عرض کردم که در آن کشورها رسم نیست که اصولا وقتی می خواهند پست و سمتی به کسی بدهند از او درمورد دینش سوال کنند، این در قانون اساسی کلیه کشورهای غربی آمده، در مورد مقامها و پستهایی هم که نیاز به رای مردم دارد، طبعا به هیچ عنوان مسلمان بودن نقش ندارد و شخص باید بتواند که رای عامه مردم را بدست بیاورد و طبعا چون د راین کشورها مسلمانان د رحداقل هستند احتمال رای آوردنشان هم کم است، البته سیاه پوستان هم در آمریکا اقلیت هستند اما می بینیم که رئیس جمهور آمریکا یک سیاه پوست است این یعنی اینکه اگر شخص بتواند رای عامه مردم را جلب کند، هیچ مانعی برای پیروزی در سر راهش نیست، اما شاید برایت جالب باشد از تعداد زیاد مقامات مسلمانان در کشورهای غربی، نمونه: به این صفحه خبرگزاری فارس یک نگاهی بنداز:
نماینده مسلمان و محجبه در بلژیک، برایت جالب نیست؟ حالا تو یک نماینده غیر مسلمان و غیر محجبه در مجلس ایران نشان بده که به من ثابت کنی که در ایران هم آزادی مورد ادعای تو وجود دارد!!!
در پایان مایلم که نظرت رو در مورد این متن بدونم: فاطمه سالبهی،۲۳ ساله، قرار است فردا صبح در شیراز اعدام شود.
او در سال ۸۹ به اتهام قتل همسرش حامد صادقی به اعدام محکوم شد. او در آن زمان تنها ۱۷ سال سن داشت و طبق نظریه پزشگی قانونی دچار افسرگی شدید همراه
با افکار خودکشی بود. همسرش دو برابر او سن داشت و فاطمه در دادگاه گفته بود که او به اجبار و به دلیل ترس از خانواده به ازدواج با او تن داده بود. فاطمه یک بار پیش از آن در ۱۵ سالگی به عقد مرد دیگری درآورده شده بود ولی به دلیل ضرب و شتم و آزار از او خیلی زود طلاق گرفت. سرنوشت تلخ و دردناک فاطمه نمونه ایی از کارنامه اسف بار جمهوری اسلامی ایران در زمینه رعایت حقوق کودکان دختر است.
با "قانون مجازات اسلامی" جدید ایران در سال ۱۳۹۲ درخواست اعاده دادرسی فاطمه سالبهی پذیرفته شد و پرونده او برای رسیدگی مجدد به دادگاه تجدیدنظر استان فارس فرستاده شد. با این حال، در جریان محاکمه مجدد، قاضی دادگاه نتیجه گرفت که فاطمه در هنگام قتل به رشد عقلی رسیده بوده و در نتیجه، مجددا برای او حکم اعدام صادر کرد.
این نتیجه گیری بدون مشاوره با متخصصان روانشناسی کودک و بر مبنای طرح سوالاتی به غایت نسنجیده و بیربط از فاطمه از این قبیل که آیا قرآن می خوانده یا نه و آیا می دانسته که کشتن انسان "حرام" است یا خیر صورت گرفت.
...
و یک جمله دیگر آقای محمد تقی ،سعی کن در اطلاعاتی که می دهی صادق باشی، جمعیت فرانسه آنطور که می گویی نیست ، جمعیت فرانسه را بین 4 یا 5 و حداکثر 8 میلیون تخمین زده اند، منبع: سایت حوزه!!!
نکته دیگر اینکه در فرانسه هیچ دادگاه اسلامی ندارند که قاضی مسلمان داشته باشند، اصولا آنها حتی دادگاه مسیحیت یا هر دادگاه دیگری بر اساس دین ندارند!! تمام دادگاه های آنها بر اساس قانون! برگزار می شود و هیچ قاضی هم بر اساس دین انتخاب نمی کنند و کسی از قضات در مورد دینش سوال نمی کند، شاید، و به احتمال زیاد اگر جستجو کنی ،در بین قضات آنجا مسلمان هم یافت می شد که البته این موضوع هیچ ربطی به بقیه مردم فرانسه، به دولت و یا حتی به من و شما ندارد!
اما اینکه عدالت اجتماعی را در هر جامعه با چه شاخصی می سنجد، یک راه آن نظر سنجی از خود مردم است، اینکه مردم احساس کنند که فرصتها و امتیازات و امکانات در هر جامعه به طور مساوی و بر اساس لیاقتها و شایستگی ها تقسیم شده؟ البته چون در آن کشور فضای ازاد وجود دارد و هر کس می تواند نظر مخالف خود را بیان کند، خوب است که نظرات مخالفی که در این کشورها بیان می شود و تو هم خبر داری د راینجا به من و به بقیه دوستان اعلام کنی، بگویی که مثلا این گروه و این دسته مردم و یا این شخص خاص از عدالت اجتماعی در آن جامعه ناراحت است و اعتراض دارد! می توانی از آمار فساد در آن جامعه تحقیق کنی و در اینجا بیان کنی، اینکه مثلا برای رسیدن به قدرت سیاسی، تا چه اندازه خودی و غیر خودی وجود دارد و افراد از رانت استفاده می کنند یا اینکه همه افراد از فرصت مساوی برخوردارند و مطبوعات به عنوان رکن پنجم دموکراسی چشم مردم هستند و به همه چیز نظارت می کنند، کدام یک از این دو حالت را در آن جامعه می بینی؟ و در نهایت قضاوت خودت در مورد جوامع غربی چیست؟ مثلا حتما زیاد شنیده ای که مثلا اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا دختر خود را به عنوان فرماندار به یکی از ایالتها فرستاده، یا برادر زاده خود را رئیس شرکت خودروسازی آنجا کرده و یا اینکه برادرزاده خود را به عنوان رئیس کشتیرانی ملی آن کشور منصوب نموده!!! اینها همه مصداق نقض عدالت اجتماعی است، یا اینکه مردم آنجا تا چه حد از خدمات اجتماعی برخوردارند، از حقوق بازنشستگی، از بیمه درمانی رایگان، از مرخصی زایمان، مرخصی استعلاجی، از وام خانه و ماشین، ... اینها همه عدالت اجتماعی است ،... د رنهایت می توانی همین شاخص ها را در مورد کشور خودمان ببینی و مقایسه کنی که ما در ایران د رچه وضعیت قرار داریم، اصلا ما در ایران چیزی به نام آقازاده ها داریم؟ !!! آیا فساد در ادارات وجود دارد؟ قضات پاک ما خدایی نکرده ممکنه رشوه بگیرند؟ آیا دادگاهی خاص برای قشر خاصی از جامعه داریم که مصداق تبعیض باشد؟!!! (دادگاه ویژه روحانیت!!) در ایران مردم بیمه دارند؟ بازنشستگان احساس راحتی می کنند؟ درمان در ایران راحت و به طور گسترده در اختیار همه هست؟ مردم د رابتدای زندگی مشترک و با استفاده از وام های دولتی صاحب ماشین و خانه می شوند؟ ... می بینی که ما د ر چه بهشتی زندگی می کنیم و بعد نسبت به جامعه غربی چه دید انتقادی داریم؟ برایت جالب نیست؟ همین شاخص ها را می توانی در مورد قبل از انقلاب تحقیق کنی، زحمت تحقیق هم خودت بکش، فقط کافیه که یک گوگل کنی، نتیجه احتمالا برایت شوک آور خواهد بود!
یک نکته دیگر در مورد تبعیض نژادی، ایران تنها و تنها کشوری است در دنیا که در آن تبعیض علنی و آشکار بوده و حکومت به آن افتخار هم می کند، حتما باز سند می خواهی؟ ارجاعت می دهم به همین سخنان چند روز پیش آقای جنتی، آنجا که گفت پستهای کلیدی در این مملکت باید در اختیار بچه حزب اللهی قرار گیرد!!! بچه حزب اللهی!!! یعنی اگر جزء حزب اللهی نباشی ، از قدرت سهمی نخواهی داشت! و اصلا کارکرد شورای نگهبان همین است. اینکه نگذارد غیر خودی ها و نا محرمان وارد حکومت شوند، و این می شود مصداق عدالت اجتماعی از نظر تو؟ !!!
 
آن وقت ما از دیگران و جامعه غربی انتقاد می کنیم؟ یک نکته دیگر، ... تا همین 10 سال پیش هیچ کس باورش نمی شد که یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا شود، وقتی اوباما کاندید شد، همین احمدی نژاد حقیر، رسما تو تلویزیون خودمون گفت که آنها نمی گذارند که اوباما رئیس جمهور شود!!! لابد با خودش فکر می کرد که آمریکا هم مثل ایران یک شورای نگهبان دارد و او را رد صلاحیت می کند! یا پشت پرده دستهایی است که نمی گذارد این سیاه پوست به بالاترین مقام آمریکا برسد!! اما دیدیم که همین سیاه پوست وقتی توانست که رای مردم را بدست آورد ، رئیس جمهور شد، می بینی که در آنجا رای مردم و بدست آوردن اعتماد آنها مهم است، و نه بدست آوردن دل حاکمیت، که به کسی مجوز بدهند یا ندهند که کاندید بشود یا نشود!!
آن وقت ما از دیگران و جامعه غربی انتقاد می کنیم؟ یک نکته دیگر، ... تا همین 10 سال پیش هیچ کس باورش نمی شد که یک سیاه پوست رئیس جمهور آمریکا شود، وقتی اوباما کاندید شد، همین احمدی نژاد حقیر، رسما تو تلویزیون خودمون گفت که آنها نمی گذارند که اوباما رئیس جمهور شود!!! لابد با خودش فکر می کرد که آمریکا هم مثل ایران یک شورای نگهبان دارد و او را رد صلاحیت می کند! یا پشت پرده دستهایی است که نمی گذارد این سیاه پوست به بالاترین مقام آمریکا برسد!! اما دیدیم که همین سیاه پوست وقتی توانست که رای مردم را بدست آورد ، رئیس جمهور شد، می بینی که در آنجا رای مردم و بدست آوردن اعتماد آنها مهم است، و نه بدست آوردن دل حاکمیت، که به کسی مجوز بدهند یا ندهند که کاندید بشود یا نشود!!
 
 
 
 
 
 
 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر