برای آنها که هنوز دلایل تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران را نمی دانند:
سر کوچه ما یک بقالی است که من از مغازه اش و بهداشتش و هر مسئله دیگری که فقط به خودم مربوط است، خوشم نمی آید، به همین دلیل از او خرید نمی کنم و راهم را دور می کنم و از مغازه دیگری خرید می کنم. اما این بقالی سمچ که خیلی هم اهل فضاسازی است، من را متهم کرده که بی دلیل از او خرید نمی کنم و بی دلیل مراودات مالی و تجاری خودم را با او قطع کرده ام! هر چه به او توضیح می دهم که بابا جان، من کاملا مختار و آزادم که از هر کس که دلم بخواهد خرید کنم، با هر کس که دوست داشته باشم مراودات مالی و تجاری داشته باشم و هر کس هم نپسندم قطع رابطه کنم، اما به خرجش نمی رود و دائم دنبال مذاکره است که باب گفتگو را باز کند!
اما کمی دورتر، مغازه دیگری است که بسیار مردم دار، مودب، تمیز و بهداشتی و البته ارزان فروش است، هر دفعه که آنجا می روم با سلام علیکی بلند باب صحبت را باز می کند، همیشه او سلام می کند و همیشه تخفیف های خوبی می دهد، فکر می کنم که او راه و رسم تجارت را بلد است، او به من توهین نمی کند، پرچم خانه من را آتش نمی زند، نام من را شیطان نمی گذارد و جلو خانه من با مشت گره کرده شعار نمی دهد! من هم او را دوست دارم و تمام نیازهای روزمره ام را از او خرید می کنم و برایش تبلیغ هم می کنم که بقیه همسایه هم از او خرید کنند، این است که این مغازه دار عزیز چند روز پیش با یک ماشین شاسی بلند چند صد میلیونی که خریده بود وارد خیابان شد و شب هم یک جعبه شیرینی جلو همه مشتریها تعارف می کرد!
اما آن بقالی اولی! زن و بچه هاش هر روز از دست کتک ها و فشارهای این آقای خونه، به یکی از همسایه ها پناه می برند! هر جا که زد و خورد و دعوایی هم هست، حتما این بقالی سر کوچه ما یک سر قضیه است، فقط دنبال درگیری است! تازه هر روز هم شعار می ده که باید اقا اسماعیل را از کوچه بیرون کند! چون او را به رسمیت نمی شناسد!
خلاصه کنم، هم زن و بچه خودش، هم اهالی کوچه و خیابان و شهر از دستش به فغان اومدن، اما هنوز داره گلایه می کنه از من که چرا تحریمش کردم و از او خرید نمی کنم! به نظر شما من چه باید بکنم، به نظر شما تحریم را بشکنم و از او خرید کنم؟ یا بزنم دهنش را خورد کنم؟
سر کوچه ما یک بقالی است که من از مغازه اش و بهداشتش و هر مسئله دیگری که فقط به خودم مربوط است، خوشم نمی آید، به همین دلیل از او خرید نمی کنم و راهم را دور می کنم و از مغازه دیگری خرید می کنم. اما این بقالی سمچ که خیلی هم اهل فضاسازی است، من را متهم کرده که بی دلیل از او خرید نمی کنم و بی دلیل مراودات مالی و تجاری خودم را با او قطع کرده ام! هر چه به او توضیح می دهم که بابا جان، من کاملا مختار و آزادم که از هر کس که دلم بخواهد خرید کنم، با هر کس که دوست داشته باشم مراودات مالی و تجاری داشته باشم و هر کس هم نپسندم قطع رابطه کنم، اما به خرجش نمی رود و دائم دنبال مذاکره است که باب گفتگو را باز کند!
اما کمی دورتر، مغازه دیگری است که بسیار مردم دار، مودب، تمیز و بهداشتی و البته ارزان فروش است، هر دفعه که آنجا می روم با سلام علیکی بلند باب صحبت را باز می کند، همیشه او سلام می کند و همیشه تخفیف های خوبی می دهد، فکر می کنم که او راه و رسم تجارت را بلد است، او به من توهین نمی کند، پرچم خانه من را آتش نمی زند، نام من را شیطان نمی گذارد و جلو خانه من با مشت گره کرده شعار نمی دهد! من هم او را دوست دارم و تمام نیازهای روزمره ام را از او خرید می کنم و برایش تبلیغ هم می کنم که بقیه همسایه هم از او خرید کنند، این است که این مغازه دار عزیز چند روز پیش با یک ماشین شاسی بلند چند صد میلیونی که خریده بود وارد خیابان شد و شب هم یک جعبه شیرینی جلو همه مشتریها تعارف می کرد!
اما آن بقالی اولی! زن و بچه هاش هر روز از دست کتک ها و فشارهای این آقای خونه، به یکی از همسایه ها پناه می برند! هر جا که زد و خورد و دعوایی هم هست، حتما این بقالی سر کوچه ما یک سر قضیه است، فقط دنبال درگیری است! تازه هر روز هم شعار می ده که باید اقا اسماعیل را از کوچه بیرون کند! چون او را به رسمیت نمی شناسد!
خلاصه کنم، هم زن و بچه خودش، هم اهالی کوچه و خیابان و شهر از دستش به فغان اومدن، اما هنوز داره گلایه می کنه از من که چرا تحریمش کردم و از او خرید نمی کنم! به نظر شما من چه باید بکنم، به نظر شما تحریم را بشکنم و از او خرید کنم؟ یا بزنم دهنش را خورد کنم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر