روز پنجشنبه ساعت 14:20 به اتفاق خانواده و به قصد سفر تفریحی که از محل کار پیش کش شده بود عازم جزیره کیش بودیم. با خط هوایی "وارش" به شماره پرواز 5824 و یک هواپیمای به شدت مستعمل و کهنه و رنگ و رو رفته!
پرواز با یک ساعت تاخیر انجام شد، تاخیری که در ادبیات پروازی فعلی به چشم نمی آمده و کاملا هم عادی جلوه کرد و کسی به آن اعتراضی نداشت. اما چند دقیقه ای از بلند شدن هواپیما نگذشته بود که متوجه شدم هواپیما در حال چرخش است. این موضوع به راحتی از جهت تابش نور خورشید قابل فهم بود. پچ پچ های مسافران شروع شد، اما هیچیک از کادر پروازی حاضر به هیچ توضیحی نبودند. هواپیما باید به سمت جنوب حرکت می کرد اما بدون افزایش ارتفاع، به سمت شرق تغییر مسیر داده بود!
چند دقیقه بعد خلبان شروع به صحبت کرد و توضیح داد که به دلیل یک نقص فنی بسیار کوچک ناچار به بازگشت به فرودگاه مهرآباد است و در حال کاهش ارتفاع و نزدیک شدن به فرودگاه می باشد. نگرانی و اضطراب مسافران و از آن لحظه شروع شد. یکی صلوات می فرستاد، دیگری دعا می خواند، آن یکی غرغر می کرد که این چه هواپیمایی است و چرا اصلا حرکت کردید و ... حالا دیگر هر تکان و حرکت هواپیما باعث وحشت مسافران می شد. زمزمه ها به فریاد و جیغ تبدیل شده بود، چند نفری شروع به ناسزا گفتن به شرکت هواپیمایی و مسئولین هواپیمایی و حتی مقامات کرده بودند، همه می دانستند که با تحریمها، حد ایمنی صنعت هوایی ما به شدت آسیب پذیر شده و باید آماده حوادث مختلف بود ... بالاخره هواپیما در بین وحشت و فریاد و جیغ و فحش و ناسزا در فرودگاه مهرآباد به زمین نشست...
پس از توقف، ابتدا گفتند که کسی هواپیما را ترک نکند، باز هم اضطراب، باز هم نگرانی، در نهایت پس از گذشت حدود نیم ساعت و در حالی که همه کلافه و خسته و نگران بودند، گفتند که از هواپیما خارج شوید، اما فرودگاه را ترک نکنید! بدون هیچ توضیح اضافه که مشکل از چه بوده است.
در داخل ترمینال هم کسی پاسخگو نبود، مشخص نبود باید چه مدت معطل باشیم، هی خبری هم از پذیرایی نبود، بچه ها گریه می کردند و خانمها بی تاب بودند و آقایان دیگر رسما با کادر حراست درگیر شده بودند. در نهایت اعلام کرد که پرواز بعدی همین خط هوایی "وارش" با 4 ساعت تاخیر انجام می شود و به مسافران آن پرواز گفتند که فرودگاه را ترک نکنند، در عوض به ما گفتند که با پرواز بعدی یعنی یک ساعت بعد حرکت خواهیم کرد!
پرواز بعدی دقیقا از همان نوع و شکل و اندازه قبلی بود، با کادر متفاوت، مسافران اکراه داشتند و به شدت ترسیده بودند، اما چاره ای نبود، سفری تنظیم شده بود و باید می رفتیم. در تمام طول زمان حرکت، با هر لرزش هواپیما و بخصوص موقع بلند شدن و نشستند، صدای فریاد و دعا و صلوات مسافران بلند می شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر