مردم ایران تقریباً هر روز شاهد در رسانه های اجتماعی و ماهواره ها شاهد صحنه های دستگیری دختران و زنان به جرم بد حجابی در خیابان بوده اند، صحنه هایی که با جیغ و فریاد هم همراه بوده و روح و روان بیننده را نشان می رفته و یا صحنه مالباختگان موسسات مالی که حاصل دست رنج شهروندان را به آسانی به باد داده اند، و یا صحنه خود سوزی خودسوزی جان به لب رسیده ای که از زندگی سیر شده، و یا کتک خوردن دستفروشی جلو فرزند و خانواده اش، و یا مادری ناتوان که از مردم برای آزادی فرزندش استمداد و یاری طلب می کند، و یا جا ماندگان از تحصیل اقلیتی دیگر، و یا اشک مادر و خواهر متهمی به اعدام، و یا صحنه سفره خالی کارگر و یا سرپرست خانواری که هیچ ندارد در سفره زن و کودکش بگذارد، و یا ... و یا ...
در کنار این اخبار دهشتناک و آزار دهنده که موجب خشم و نفرت عمومی از مسببان این وضع می شود، شنیدن اخبار مربوط به فلان آقازاده، فلان مفسد اقتصادی و بهمان متهم مالی و یا اخلاقی نزدیک به مراکز قدرت که آزادانه مصون از هر پیگیری قضایی هستند، دیگر اعصاب و روانی برای جامعه نگذاشته است.
چنین جامعه ای البته که سالم نیست، خشمناک و عصبانی است، این خشم فروخورده و سرکوب شده را تا کجا می توان آرام نگه داشت؟ آیا کوه یخی که فقط نوک آن نمایان است، روزی که به تمامی رخ بنماید، برای مسببان این وضع چه وضعی می توان انتظار داشت؟
آن روز دور نیست و باعثان چنین ظلم و فساد و تبعیضی بد وضعی خواهند داشت...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر