سیاست جمهوری اسلامی در تمام سالهای بعد از انقلاب در خصوص برخورد با اقلیت های مذهبی، طرد آنها و به حاشیه بردنشان است، از منظر جمهوری اسلامی که خود را مالک الرقاب و مسئول و متولی مذهب شیعه اثنی عشری می داند، هر گونه دین و مذهب یا فرقه و گروه دیگر، از آنجا که متولی آن در خارج از کشور است، (مثل اسلام اهل تسنن به رهبری عربستان سعودی یا اسلام بهایی که مرکز آن در اسراییل است و یا مسیحیت به رهبری واتیکان...) اگر این گروهای ایدولوژیک آزاد باشند و توسعه پیدا کنند و روزی از طرف متولی آنها در خارج از کشور توصیه یا دستوری به پیروانشان صادر شود که با منافع اسلام سیاسی شیعی در تضاد باشد، آنگاه جمع کردن موضوع به هیچ عنوان آسان نخواهد بود.لذا از همان ابتدا سیاست برخورد و طرد این گروهای اقلیت را در پی گرفته و هرگز هم این گروه ها را نه تنها در مراکز قدرت سیاسی شریک نمی کند، بلکه تا حد امکان و بنا به مقدار وحشتی که از هر کدام از این گروه ها داشته، حقوق اولیه انسانی و مدنی آنها، مثل حق آموزش، حق کار، حق معامله، حق استخدام، ... نادیده گرفته و منع می کنند.
لذا اینکه رهبر اسلام سنی در ایران همواره با محدودیت های مختلف روبرو بوده و حتی این اواخر ایشان از سفرهای داخلی نیز منع شده است، نباید به هیچ عنوان تعجب کرد!
وضعیت بهاییان که از نظر حکومت به اسراییل منصوب هستند بسیار بدتر و اسفبار تر نیز هست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر