سالها پیش در یکی از شهرهای استان تهران، به گمانم فیروزکوه، قتلی اتفاق
افتاد. شوهری، همسر و کودک خود را به قتل می رساند و اعتراف می کند که در
اثر عصبانیت و اخلاف شدید هر دو آنها را کشته است. پلیس خیلی سریع صحنه را
بازسازی می کند. شوهر، که نام او در ذهنم نیست، در یک درگیری شدید خانوادگی
شیر گاز را باز می کند تا زن و کودک خفه شوند و در را به روی آنها می بندد
و پس از اطمینان از مرگ آنها خود را به پلیس معرفی می کند. دادگاه تشکیل
می شود و شوهر قاتل به قصاص نفس متهم می شود. اما این پایان ماجرا نبود!
در مدت زمان باقی مانده به اجرای حکم، یکی از کارآگاهان اداره آگاهی به موضوع تردید و شک می کند. او با قاتل صحبت می کند و گزارش بازسازی را مطالعه می کند و با وکیل متهم و همسایگان و ... صحبت می کند. این کارآگاه در نهایت ضمن ارائه گزارشی نظر کارشناسی می دهد که این شوهر، به هیچ عنوان نمی تواند قاتل این قتل باشد!
با بررسی های مجدد و کمک گیری از تیم کارآگاهی جدید و همچنین روانشناسان، در نهایت مشخص می شود که این شوهر، عاشقانه همسر و کودکش را دوست داشته است. او یک روز عصر زمستان که وارد خانه می شود می بیند که همسر و فرزندش در اتاق خواب و در اثر گاز گرفتگی فوت شده اند. در اثر علاقه شدید به همسر و عدم تحمل دوری از خانواده، ابتدا سعی می کند که خودکشی کند و موفق نمی شود. بعد تصمیم میگیرد که خود را به عنوان قاتل معرفی کند تا با اعدام، به همسر و کودک خود ملحق شود!
این ماجرا به عنوان مدلی کلاسیک از لزوم عدم اعتنا به اعتراف بر علیه خود، تا سالها در کلاسهای درس حقوق و قضا در دانشگاه ها تدریس می شده و این نگارنده خود شخصا این ماجرا را به یاد دارم.
برای اینکه اعتراف بر علیه خود دارای وجاحت و قابلیت استناد داشته باشد، این شرایط لازم است:
1- شخص تحت فشار و شکنجه، تهدید، ارعاب، ... نبوده باشد. در این مثال محمد ثلاث، اعتراف اول او در بیمارستان و با سر و روی بانداژ شده و شدیداً آسیب دیده دیده می شود. به طور مشخص و بدیهی او تحت شکنجه قرار داشته است تا اعتراف کند.
2- برای اطمینان از اینکه شخص تحت ارعاب و یا تهدید قرار نداشته، باید کارشناسان بی طرف این امر را گواهی کرده و اصحاب رسانه دسترسی کامل به دادگاه داشته باشند تا گواهی کنند که شخص متهم در سلامت کامل روانی و عاری از هر گونه فشار قرار دارد. چه کسی دادگاه محمد ثلاث را دیده؟ کدام رسانه، بجز خبرنگار صدا و سیما که وضعیتش بر همگان مشخص است، در جلسه دادگاه حاضر بوده؟ چرا محمد ثلاث در محاصره افراد نیروی انتظامی در دادگاه نشسته و هیچ کس دیگر در دادگاه نبوده؟!
3- در پرونده قتل، علت قتل باید مشخص شود، انگیزه چه بوده؟ اگر بین قاتل و مقتول هیچ نوع ارتباط منطقی برقرار نگردد، یا اصل قتل زیر سوال می رود، یا حداقل قتل عمد بودن محل اشکال خواهد بود. برای قصاص، قتل باید از روی عمد و با برنامه ریزی قبلی انجام گرفته باشد. آیا محمد ثلاث هیچ کدام از نیروهای انتظامی زیر گرفته شده را از قبل می شناخته؟
4- اگر قتلی در یک صحنه اعتراض عمومی و با مداخله پلیس انجام گیرد، آن قتل سیاسی نامگذاری می شود. در پرونده محمد ثلاث و با وجود عدم ارتباط قاتل و مقتولین و با در نظر گرفتن اعتراضات درویشان و البته سرکوب شدید این افراد توسط پلیس، می توان انتظار داشت که خشم و نفرت ناشی از این سرکوب موجب برخورد معترضین گردد. به راستی در آن شب چند نفر توسط پلیس مضروب و زخمی می شوند؟ درویشان گنابادی چه کرده بودند که باید مضروب می شدند؟ آیا پیش بینی اینکه در آن درگیری، کسی اختیار از کف دهد و به حمایت از دوستان خود، دست به کاری زند که خود بعدا پشیمان شود، سخت است؟ آیا با فرض چنین اقدامی از طرف محمد ثلاث، حکم او باید قصاص نفس باشد؟ آیا چنین قصاصی، خود موجب تکرار نفرت نخواهد شد؟
5- وکیل محمد ثلاث کیست؟ چرا تاکید کرد که به گفته شاهدین توجهی نشد؟ چرا دادگاه شهادت شاهدینی که حاضر بودند گواهی کنند که در آن ساعات محمد ثلاث در آن درگیری حضور نداشته توجهی نشده؟
6- پلیس باید حافظ نظم و امنیت باشد و با حفظ آرامش، آرامش را به معترضین برگرداند، آیا پلیس ایران حافظ آرامش است؟ آیا معترضین که طبق قانون اساسی حق اعتراض دارند، می بایست از طرف پلیس حمایت می شدند یا سرکوب؟ پلیسی که بجای حمایت از مردم و معترضین، همواره طرف حاکمیت را میگیرد، باید هم از طرف حاکمیت حمایت شود تا در موارد لزوم، با شجاعت و گستاخی بیشتر دست به مردم دراز کند، در این شرایط وظیفه یک سیستم قضایی بی طرف چیست؟ آیا اصولاً سیستم قضایی ما بی طرف است؟!
در مدت زمان باقی مانده به اجرای حکم، یکی از کارآگاهان اداره آگاهی به موضوع تردید و شک می کند. او با قاتل صحبت می کند و گزارش بازسازی را مطالعه می کند و با وکیل متهم و همسایگان و ... صحبت می کند. این کارآگاه در نهایت ضمن ارائه گزارشی نظر کارشناسی می دهد که این شوهر، به هیچ عنوان نمی تواند قاتل این قتل باشد!
با بررسی های مجدد و کمک گیری از تیم کارآگاهی جدید و همچنین روانشناسان، در نهایت مشخص می شود که این شوهر، عاشقانه همسر و کودکش را دوست داشته است. او یک روز عصر زمستان که وارد خانه می شود می بیند که همسر و فرزندش در اتاق خواب و در اثر گاز گرفتگی فوت شده اند. در اثر علاقه شدید به همسر و عدم تحمل دوری از خانواده، ابتدا سعی می کند که خودکشی کند و موفق نمی شود. بعد تصمیم میگیرد که خود را به عنوان قاتل معرفی کند تا با اعدام، به همسر و کودک خود ملحق شود!
این ماجرا به عنوان مدلی کلاسیک از لزوم عدم اعتنا به اعتراف بر علیه خود، تا سالها در کلاسهای درس حقوق و قضا در دانشگاه ها تدریس می شده و این نگارنده خود شخصا این ماجرا را به یاد دارم.
برای اینکه اعتراف بر علیه خود دارای وجاحت و قابلیت استناد داشته باشد، این شرایط لازم است:
1- شخص تحت فشار و شکنجه، تهدید، ارعاب، ... نبوده باشد. در این مثال محمد ثلاث، اعتراف اول او در بیمارستان و با سر و روی بانداژ شده و شدیداً آسیب دیده دیده می شود. به طور مشخص و بدیهی او تحت شکنجه قرار داشته است تا اعتراف کند.
2- برای اطمینان از اینکه شخص تحت ارعاب و یا تهدید قرار نداشته، باید کارشناسان بی طرف این امر را گواهی کرده و اصحاب رسانه دسترسی کامل به دادگاه داشته باشند تا گواهی کنند که شخص متهم در سلامت کامل روانی و عاری از هر گونه فشار قرار دارد. چه کسی دادگاه محمد ثلاث را دیده؟ کدام رسانه، بجز خبرنگار صدا و سیما که وضعیتش بر همگان مشخص است، در جلسه دادگاه حاضر بوده؟ چرا محمد ثلاث در محاصره افراد نیروی انتظامی در دادگاه نشسته و هیچ کس دیگر در دادگاه نبوده؟!
3- در پرونده قتل، علت قتل باید مشخص شود، انگیزه چه بوده؟ اگر بین قاتل و مقتول هیچ نوع ارتباط منطقی برقرار نگردد، یا اصل قتل زیر سوال می رود، یا حداقل قتل عمد بودن محل اشکال خواهد بود. برای قصاص، قتل باید از روی عمد و با برنامه ریزی قبلی انجام گرفته باشد. آیا محمد ثلاث هیچ کدام از نیروهای انتظامی زیر گرفته شده را از قبل می شناخته؟
4- اگر قتلی در یک صحنه اعتراض عمومی و با مداخله پلیس انجام گیرد، آن قتل سیاسی نامگذاری می شود. در پرونده محمد ثلاث و با وجود عدم ارتباط قاتل و مقتولین و با در نظر گرفتن اعتراضات درویشان و البته سرکوب شدید این افراد توسط پلیس، می توان انتظار داشت که خشم و نفرت ناشی از این سرکوب موجب برخورد معترضین گردد. به راستی در آن شب چند نفر توسط پلیس مضروب و زخمی می شوند؟ درویشان گنابادی چه کرده بودند که باید مضروب می شدند؟ آیا پیش بینی اینکه در آن درگیری، کسی اختیار از کف دهد و به حمایت از دوستان خود، دست به کاری زند که خود بعدا پشیمان شود، سخت است؟ آیا با فرض چنین اقدامی از طرف محمد ثلاث، حکم او باید قصاص نفس باشد؟ آیا چنین قصاصی، خود موجب تکرار نفرت نخواهد شد؟
5- وکیل محمد ثلاث کیست؟ چرا تاکید کرد که به گفته شاهدین توجهی نشد؟ چرا دادگاه شهادت شاهدینی که حاضر بودند گواهی کنند که در آن ساعات محمد ثلاث در آن درگیری حضور نداشته توجهی نشده؟
6- پلیس باید حافظ نظم و امنیت باشد و با حفظ آرامش، آرامش را به معترضین برگرداند، آیا پلیس ایران حافظ آرامش است؟ آیا معترضین که طبق قانون اساسی حق اعتراض دارند، می بایست از طرف پلیس حمایت می شدند یا سرکوب؟ پلیسی که بجای حمایت از مردم و معترضین، همواره طرف حاکمیت را میگیرد، باید هم از طرف حاکمیت حمایت شود تا در موارد لزوم، با شجاعت و گستاخی بیشتر دست به مردم دراز کند، در این شرایط وظیفه یک سیستم قضایی بی طرف چیست؟ آیا اصولاً سیستم قضایی ما بی طرف است؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر